همهش رزومه میفرستم، مشخصاتمو میفرستم برای وکیلا و موسسهها، بلکه بتونم کار کنم، پول مفت نخواستم که، کار میخوام، پرونده میخوام، هرچی بیشتر زور میزنم بیشتر به در بسته میخورم، گاهی مریم از دفتر فرم میده بزنم. خسته شدم از بیپولی و بدبختی و چه کنم چه کنم، واقعا خسته شدم. آخه تا کییییییی... قرار نبود اینجور بشه، حدود یه ماه پیش بخاطر اینکه حاضر نشدم باهاش برم رشت ولم کرد رفت، بعد دو روز درخواست طلاق داد. دلم شکست. خیلی گرون تموم شد... بخوانید, ...ادامه مطلب