تابلو آرزوها

ساخت وبلاگ

حالم به هم می‌خوره. از خودتون و دنیاتون. لعنت به تمام مردم دنیا. لعنت به همتون... تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:47

یکی کامنت گذاشته: «حس می کنم داری دروغ میگی که یه دخترو فریب بدی»دلم شکست. لااقل بلاگفا رو ازم نگیرید. برای فریب دادن دختر نیازی به اومدن و نوشتن توو این وبلاگ ندارم، به اندازه کافی دورم شلوغ هست.خاک بر سر هر کسی که با دونستن این حقایق، جذب یکی بشه، فریب که دیگه جای خودش. کی از یه پسر متاهل اوتیستیک دیوانه که دائم در حال درد کشیدن و ناله کردنه خوشش میاد؟ اصلا چرا من باید چنین چیزی بخوام؟ توو کفم؟! سیخ کردم؟!قبل اینکه چیزی بگید، کمی فکر کنید. مهم نیست چه کسی این کامنتو گذاشته، چون گمنام هستم. ولی لعنت به خودش و مغزش که زیر شکمش قرار داره. تابلو آرزوها...ادامه مطلب
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 2 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:47

سلاممن یک اوتیستیک بدبخت هستم که در انتظار مرگ دست و‌ پا می‌زنم.یک ADHD بیچاره که به هرچی که می‌خواست نرسید.یه آدم غیرعادی که ۳۶ ساله داره زجر می‌کشه و دیگران رو زجر میده.یه وکیل پایه یک دادگستری کانون وکلای مرکز که بخاطر اینکه تا حد ممکن از آدم‌ها دور باشه، خودشو چسبونده به شرکتا و کارای عجیب غریب.یه دانشجوی دکتری که ۲ ساله می‌خواد رفرنس‌های پروپوزال رساله‌شو ادیت کنه.اول اسمم «میم» و جنسیتم نر هست، و به هیچ چیز در دنیا علاقه‌ای ندارم. به هیچ چیز در دنیا و آخرت اعتقادی ندارم.زمانی عاشق نوشتن بودم ولی حالا اونم به تخممه.از چیزی لذت نمی‌برم. حتی از دختران و زن‌های زیبا و خوش‌اندام و خوشبو... تابلو آرزوها...ادامه مطلب
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 17:40

خوش به حال هرکس که امیدواره. تاثیر امید در زندگی، خیلی بیشتر از شادی و خوشی و لذته. تنها امید من اینه که یه روزی می‌میرم. به خودکشی هم فکر کردم و می‌کنم، خیلی زیاد، ولی تخم انجام دادنش رو ندارم. مخصوصا این روزا که از بیرون همه چی عالیه. پول، کار، خونه، ماشین، جایگاه اجتماعی... همه‌چی کامل و وفق مراده. اما مراد من این‌ها نبود و نیست. مراد من امیدیه که نیست، لذتیه که مفقوده، شادی و خوشیه که نایابه، آرامشیه که دست‌نیافتنی و آرزوه...با هر کس حرف می‌زنم، سریع میگه «خیلیا آرزوشونه جای تو باشن...» و اونجاست که دلم می‌خواد برینم به سر تا پای اون نه، سر تا پای خود احمقم. کسی قادر به فهمیدن من و درد من نیست؛ جز کسی مثل خودم. و هیچ‌کس مثل من، اندازه‌ی من بدبخت و تنها و پوچ نیست.لعنت به دنیاتون... تابلو آرزوها...ادامه مطلب
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 17:40

۲۰ سالم بود. بی‌قرار و بچه و سمج. یه روز که خیلی کلید کرده بودم و رفته بودم رواعصابش گفت: "درک نمیکنی ، دعا میکنم خودت یه روز گرفتار همین حس و موقعیتی که من دارم بشی". حالا از موقعیتی که اون داشت فقط بچه‌شو ندارم.و شدم.من دیشب خیانت کردم.من بعد از سالها موسیقی عاشقانه گوش دادم.من بعد از سالها بدون هیچ محرک خارجی به نفس نفس افتادم.دیشب بلایی که سال‌ها ازش گریزان بودم سرم اومد.دیشب خیانت کردم؛ ولی چرا از خودم متنفر نشدم؟ چرا حالم از خودم به هم نخورد؟ جرا خوشحالم؟ چرا حسم خوبه؟ چرا خودمو فحش نمیدم و لعن و نفرین نمیکنم؟ چرا حالم خوبه؟ چرا به تمام خائنین جهان حق می‌دم؟ چرا دلم پرونده زن یا مرد خائن متهم به روابط نامشروع میخواد؟من وقتی خیانت کردم که همسر شرعی و قانونیم کنارم خوابیده بود و صدای خروپفش توو اتاق می‌پیچید.من خیانت کردم و از خودم راضی‌ام. من خیانت کردم و خوشحالم. گریه کردم. بغض کردم؛ اما خوشحالم. تابلو آرزوها...ادامه مطلب
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 18:00

خونه‌ی مادربزرگه غصه و غصه و غصه داره... تنها دلخوشی اون شهر لعنتی و سرد، پر کشید و رفت. عاشقش بودم... تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 18:00

گوشیمو زدن. برای راننده‌ای که اسمشو نمیدونم اما سالهاست میشناسم تعریف کردم. گفت: "اون دیگه چه خارک*ته‌‌ای بوده که از تو زده..." خندم گرفت، فک کرده چقدر خفنم... سخت بیمارم و تنهایی دارم از پسش بر میام، اصلا حال خوبی ندارم. محل کارمو عوض کردم، شرکت جدید بهم ناهار میدن و فقط بخاطر این میرم سر کار. کمتر از یک ماه دیگه اختبار دارم. حالم بده و فکر می‌کنم...

تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:46

دیشب خونه خالم بودم، فکر کردم خوب شدم. دمنوش و مایعات پشت هم... ظهر راه افتادم و غروب رسیدم خونه زنم. ناهار و شام رو بکی کرد خامه عسل آورد یه لیوان چای هم بعدش. الان که ساعت از یک شب گذشته حس میکنم دردم خیلییی بیشتر شده. اینا به درک، خونه‌ش سردههههه. رو تخت خروپفش نذاشت کپه مرگمو بذارم؛ حتی یک دقیقه...

تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:46

دومی رو هم زاییده

ای خاک عالم بر سر تو احمق که یازده سال توو انتظار سوختی بخاطر یه بیلیاقت، یه لاشی، هرزه، دروغگو، نکبت، خائن، لجن، حرومزاده، مادر ج، بیشعور، بیفرهنگ، گدا، غربتی، گرگ، ظالم...

مادرم راست میگه، "پسره‌ی احمق" ، البته درست‌ترش اینه:

"احمق‌ترین پسر"

تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:46

دیگه نمیرم اون شرکت. بیکاری بهتر از کار کردن مجانیه، به هیچکس نگفتم، جز حسن. حیف اون همه کار بی مزد و منت. ظهر از یه دارالترجمه زنگ زدن بهم، خانومه میگفت: «اونقدر که از شما و کارتون تعریف کردن دلم خواست صداتونم بشنوم...» بعدش کلی التماس و خواهش که بیا با ما کار کن، نمیرم. نه که کلاس بذارم، حوصله ندارم، من خودمو جر دادم برای وکالت، نه این کارا. کل روز خواب بودم، کل شب بیدار. روزهای گهیه، روزهای گه‌تری در راهه...

تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 13:41