برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 7
برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 6
برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 31
خونهی مادربزرگه غصه و غصه و غصه داره... تنها دلخوشی اون شهر لعنتی و سرد، پر کشید و رفت. عاشقش بودم... تابلو آرزوها...
برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 44
گوشیمو زدن. برای رانندهای که اسمشو نمیدونم اما سالهاست میشناسم تعریف کردم. گفت: "اون دیگه چه خارک*تهای بوده که از تو زده..." خندم گرفت، فک کرده چقدر خفنم... سخت بیمارم و تنهایی دارم از پسش بر میام، اصلا حال خوبی ندارم. محل کارمو عوض کردم، شرکت جدید بهم ناهار میدن و فقط بخاطر این میرم سر کار. کمتر از یک ماه دیگه اختبار دارم. حالم بده و فکر میکنم...
تابلو آرزوها...برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 32
دیشب خونه خالم بودم، فکر کردم خوب شدم. دمنوش و مایعات پشت هم... ظهر راه افتادم و غروب رسیدم خونه زنم. ناهار و شام رو بکی کرد خامه عسل آورد یه لیوان چای هم بعدش. الان که ساعت از یک شب گذشته حس میکنم دردم خیلییی بیشتر شده. اینا به درک، خونهش سردههههه. رو تخت خروپفش نذاشت کپه مرگمو بذارم؛ حتی یک دقیقه...
تابلو آرزوها...برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 33
دومی رو هم زاییده
ای خاک عالم بر سر تو احمق که یازده سال توو انتظار سوختی بخاطر یه بیلیاقت، یه لاشی، هرزه، دروغگو، نکبت، خائن، لجن، حرومزاده، مادر ج، بیشعور، بیفرهنگ، گدا، غربتی، گرگ، ظالم...
مادرم راست میگه، "پسرهی احمق" ، البته درستترش اینه:
"احمقترین پسر"
تابلو آرزوها...برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 35
دیگه نمیرم اون شرکت. بیکاری بهتر از کار کردن مجانیه، به هیچکس نگفتم، جز حسن. حیف اون همه کار بی مزد و منت. ظهر از یه دارالترجمه زنگ زدن بهم، خانومه میگفت: «اونقدر که از شما و کارتون تعریف کردن دلم خواست صداتونم بشنوم...» بعدش کلی التماس و خواهش که بیا با ما کار کن، نمیرم. نه که کلاس بذارم، حوصله ندارم، من خودمو جر دادم برای وکالت، نه این کارا. کل روز خواب بودم، کل شب بیدار. روزهای گهیه، روزهای گهتری در راهه...
تابلو آرزوها...برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 51
۱۳ میلیون تومن خرج دندونام شد. فقط یه تومن داشتم. دوازده تومن الباقی رو چیکار کردم؟ قرض گرفتم. قرض نگرفتم، گدایی کردم. حقمه، یه آدم بیدست و پای بدبخت که در مورد حق خودش نمیتونه مذاکره کنه و هیچ گهی بخوره رو چه به اینکه بخواد برای حق و حقوق دیگران چونه بزنه. این آدم بیدست و پای بدبخت برای این دنیا زیادیه، این آدم بیدست و پای بدبخت به درد مردن میخوره.
«مرگ! کجایی که زندگی کشت ما را»...
برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 48
برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 49