مریضم

ساخت وبلاگ

دیشب خونه خالم بودم، فکر کردم خوب شدم. دمنوش و مایعات پشت هم... ظهر راه افتادم و غروب رسیدم خونه زنم. ناهار و شام رو بکی کرد خامه عسل آورد یه لیوان چای هم بعدش. الان که ساعت از یک شب گذشته حس میکنم دردم خیلییی بیشتر شده. اینا به درک، خونه‌ش سردههههه. رو تخت خروپفش نذاشت کپه مرگمو بذارم؛ حتی یک دقیقه...

تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:46