تابلو آرزوها

متن مرتبط با «خدا» در سایت تابلو آرزوها نوشته شده است

نامه به خدا

  • سلام خدا. خوبی؟ سلامتی؟ چه خبرا؟خدایا یه مشکل بزرگ دارم، پول؟ نه، خودتو شکر میرسه. کار هم هستا ولی کاری که من میخوام نیست، خدا دفتر میخوام، موکل باشعور و فهمیده میخوام. از ترجمه خسته نشدم، دوسش دارم ولی من مگه برای مترجم رسمی شدن خودمو جر دادم؟؟؟اگه بهم برسی از اینی که الان هستم دست به خیرتر میشم.والسلام، نامه تمام. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خدا

  • خسته شدم. ادیت پروپوزال بیشتر از چهار ماه زمان برده درحالی که همون روز اول انجامش داده بودم، فقط رفرنسا مونده. هروقت اسم‌ پروپوزال میاد یاد اون روز لعنتی میوفتم:- یا باهام میای بریم خونه بابام یا تموم.- نمیام.رفت و بعد دو روز پیام مرکز مشاوره برای طلاق اومد. ای من ریدم توو این زندگی که به مویی بنده، منم لحباز... حالا حالاها پامو خونه کس و کارش نمیذارم. خسته‌م کرده با اون دهن لقش. من کلا کم‌حرفم، میگه حرف نمیزنی، حرف که میزنم باید منتظر باشم ببینم به کی میگه.تا سه نصف شب باهام بحث میکنه، تقصیر اون نیست، مشکل منه که مث آدم نیستم، اینکه من آدم نیستم تقصیر کیه؟ پدر مادر؟ نه. خدا، اگه وجود داشته باشه. اگه خدا وجود داشت اجازه نمیداد پای یه سری لاشی به زندگیم باز بشه، چون خداست بالاخره، مسئوله.هرکی اومد توو زندگیم آشغال بود، همشون. خدا همشونو لعنت کنه. متنفرم از همشون. هرکس که اومد، اومد که از تنهاییم سواستفاده کنه و‌هرکسی هم که رفت، یا شوهر گیرش اومده بود یا کیس بهتر. آدمایی که اومدن و گورشونو گم کردن حتی به درد اون کار هم نمیخوردن، یک مشت لاشی عقده‌ای و صد البته حرومزاده. نه گذشته‌م قابل افتخاره، نه حال، خدا به داد آینده برسه. آینده‌ای به شدت تاریک و مبهم و پوچ.خدایا! لطفا وجود داشته باش. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خدا! هستی؟

  • امشب به این فکر میکردم یه روزی اگه قرار باشه یه زن داشته باشم یا یه دوست دختر یکی از خصوصیات بارزش باید "شب زنده داری" باشه. باید مثل خودم تا دیروقت بیدار باشه. اصلا گاهی تا خود صبح نخوابیم باهمدیگه. نه که همش مشغول هم باشیم و از سر و کول هم بالا بریم و تا خود صبح...! نه، بالاخره مثل خودم باشه دیگه، دیر بخوابه، حالا اگه دلش خواست هر شب تا صبح...(!) که چه بهتر! امروز بالاخره کار تایپ این خاله روانیمو تموم کردم، خودش اومد و خوند و نوشتم تموم شد. بهش گفتم کاش منم یه خواهر زاده داشتم میرفتم پیشش میخوندم و اون تایپ کنه که این پایان نامه ی گُه زودتر شرش کنده شه. آخر شب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها