تنهایی

ساخت وبلاگ

یه جا جو گرفتتش یه قلپ شراب بهش دادن اینم با اوووون همه ادعا دست یارو رو‌ رد نکرده، گرفته خورده، بره اون جایی که غم‌ نباشه!

اما... یکی از بزرگترین درگیری‌ها و بحث‌های ما تا دو سال قبل ازدواج همین موضوع مشروبات الکلی بود، من میگفتم آرزومه یه بطری عرق کنار تخت باشه مست کنم بعدش با زنم بخوابم و ... ایشون هم مخالف سرسخت این کار بود. کلا عرق‌خوری رو‌ کار بسیار زشت و چیپ و بد و اخ و ... میدونست، حالا خانم خودش شراب نوش جان فرموده. تا حدود یک سال پیش نمازش ترک نمی شد، چه عشقی می‌کردم با نماز خوندنش. دیشب بهش گفتم آب نبوده وگرنه استاد شنایی. طوری صحبت میکردم که عذاب وجدان نگیره اما گند میزدم. فک کرده اینجا هم دهن‌لقی به خرج میدم، ولی به هیچکس نگفتم جز توو همین وب، البته به خودشم گفتم به پدر مادرش صد در صد خواهم گفت. چه جانمازی آب میکشن اونا، بیان ببینن خانم دکتر دانشمند نویسنده و محقق و پژوهشگر اهل نماز روزه‌شون عرق خورده، چشمشون روشن خواهد شد. من پنج ساله که عرق نخوردم و قصد خوردن هم‌ ندارم، آخرین بار خونه یه دوست فرانسوی عرق سگی ناب ایرانی خوردم، اونقدرررر افراط کردم که حالم بد شد. بعدشم دیگه پیش نیومد که بخورم، شاید میخوردم شایدم نه. بهش میگم من بخاطر تو نیست که عرق نمیخورم، ناراحت میشه، باشه بخاطر توه که عرق نمیخورم!

قراره از همدیگه دور شیم، یه مفارقت پرحکمت اما اجباری، ۴۰۰صد کیلومتر دور میشیم که از عهده چرخوندن زندگی مشترک بر بیایم. من می‌مونم همینجا، ایشون میرن جایی که قدرشو بدونن و بتونن از دانشش استفاده کنن. خودش خوشحاله، من هم خوشحالم هم ناراحت، خوشخالم بخاطر خودش، به لحاظ علمی واقعا قبولش دارم و تا حالا جایی نبوده که بگم در حدش هست و قدرشو میدونن، اما اینجا گویا میدونن با کی‌طرف هستن، ناراحتم بخاطر خودم، تنهایی، هرچند خیلی وقته به یه تنهایی مشتی نیاز دارم. خیلی وقته که دلم میخواد صبح تا شب کسی رو نبینم و با هیچ کس صحبت نکنم.

تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 18 آبان 1401 ساعت: 22:51